مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
پنجشنبه، 8 دی 1401 ساعت 20:502022-12-29سياسي

جان فدا| روایت اشک های بی امان و لبخندی که هنوز دل می بَرد


همه این جمعیت بار اولشان بود به کرمان می آمدند اما بدون آنکه کسی راهنمایی کند مثل اینکه مغناطیسی قوی همه را به طرف خود بکشد به یک سو حرکت می کردند.

- خبرگزاری فارس چهارمحال و بختیاری، نرجس سادات موسوی بوی اسپند فضا را پر کرده بود و صدای آهنگران از بلندگوها پخش می شد، با نوای کاروان با نوای کاروان بار بندید همرهان، این قافله عزم کرب وبلا دارد.

همه یکدیگر را در آغوش می کشیدند و اشک های داغ روی گونه های سرخ سرمازده رد می انداخت، یکی عزیزش را از زیر قرآن رد می کرد و یکی شال دور گردن طفلش می پیچید.

این صحنه ها برایم آشنا بود من بارها بدرقه رزمندگان را دیده بودم.

مقصد کجاست؟ نگاهی به کوله ام انداختم سبک آمده بودم.

چشم های خسته اما خندان سردار گوشه دلم طنازی می کند مقصد شهر دلیرمردیست که مردانگی را معنا کرد و ایستادگی را خسته کرد.

اما این همه آدم! بیش از 500 نفر پیر و جوان و حتی کودک یکی یکی سوار اتوبوس می شدند.

توی اتوبوس نشستم از همه سن بگیر تا همه قومیتی داخل اتوبوس بود از ترک بگیر تا بختیاری، هر کسی پوشش مخصوص خودش را داشت یکی با لباس محلی و شلوار دبیت آمده بود و دیگری با شلوار قد نود.

یلدا با حاج قاسم  هنوز سوالی گوشه ذهنم ویراژ می داد کنار یکی از دخترهایی که به ظاهرش میخورد دهه هشتادی باشد نشستم.


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

جان فدا| روایت اشک های بی امان و لبخندی که هنوز دل می بَرد

جان فدا| روایت اشک های بی امان و لبخندی که هنوز دل می بَرد